سفارش تبلیغ
صبا ویژن

amin1986

مهتاب شنبه 87/2/28 ساعت 10:56 عصر
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم ، همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم ، شدم آن عاشق دیوانه که بودم

در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید ، باغ صد خاطره خندید

عطر صد خاطره پیچید ، یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیم ، ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت ، من همه محو تماشای نگاهت

آسمان صاف و شب آرام ، بخت خندان و زمان رام

خوشه ماه فرو ریخته در آب ، شاخه ها دست بر آورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ ، همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن ، لحظه ای چند بر این آب نظر کن

آب آیینه عشق گذران است ، تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا که دلت با دگران است ، تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن

با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم ، سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد ، چون کبوتر لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم ، بازگفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم ، حذر از عشق ندانم

سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم ، اشکی از شاخه فرو ریخت

مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت ، اشک در چشم تو لرزید

ماه بر عشق تو خندید ، یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم ، نگسستم نرمیدم

رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم ، نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم ، بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم

نوشته شده توسط: aminrezaei

من نباشم شنبه 87/2/28 ساعت 10:56 عصر
من نباشم کی تو رؤیا ، موهاتو ناز می کنه ؟
 
کی با بالای شکسته با تو پرواز می کنه ؟

 
راس بگو من که نباشم
اخمای پیشونیتو
 
کی میاد دونه دونه با حوصله باز می کنه ؟

 
من نباشم کی می
شینه تا سحر بالای سرت ؟
 
کی میاد برداره اشکو از رو چشمای ترت ؟

من نباشم کی
میاد موقع رفتن اشکاشو
می کنه بدرقه ی راه بلند سفرت ؟

 
من نباشم کی گلای
خواهشت رو آب میده ؟
کی به فریادت با حس عاشقی جواب می ده ؟

 
راس بگو به غیر
من کدوم دیوونه ای میاد
 
واسه هر اشاره کردنت دو تا کتاب می ده ؟

 
من نباشم
کی میاد با خواهش و با التماس
 
با یه عالم گل ارکیده و کلی گل یاس

 
منت
چشماتو می کشه فقط به این امید
 
که بهش بگی برو ، شعرای تو پر از خطاس

من
نباشم کی میاد ناز نگاتو می خره ؟
 
کی میاد دنبال تو تو رو تا خورشید می بره
؟
من نباشم کی میگه همیشه حقا با توا ؟

 
واسه ی خاطر تو جون می ده پشت
پنجره
 
من نباشم کی می باره تو زمون تشنگیت ؟

 
کی می خواد تو رو مث من تو
تموم زندگیت ؟
 
من نباشم کی با چشمای تو سازشش می شه ؟

 
با تموم مهربونی و غم
و دیوونگیت
من نباشم کی واسه خوابت لالایی می خونه ؟

 
تو تو هر هوایی باشی ،‌
باز تو دنیات می مونه ؟
 
من نباشم کی بهت می گه بازم عاشقتم ؟

اگه حتی دلمو
بشکنه و برنجونه
 
من نباشم کی تحمل می کنه کار تو رو ؟

 
با رقیب گشتنا و اذیت
و آزار تو رو
 
تو خودت داور میدون شو بگو من نباشم

 
کیه که جواب نده تلخی
رفتار تو رو ؟
من نباشم کی برات قصه می گه تا بخوابی ؟

کی میاد سراغ رؤیات تو
شبای مهتابی ؟
 
من نباشم کی بیداره تا تو خوابت ببره ؟

 
کی قایم می شه لای
ابرا که راحت بتابی ؟
 
من نباشم کی کلافت می کنه با سوالاش ؟

کی تو رو بهم می
ریزه ، با بیان خیالاش ؟
 
ولی بی انصافیه ،اینم بگم ، من نباشم

 
کی تو نامه
جای اسمت ماهو می ذاره بالاش ؟
 
من نباشم کی تو هر چیزی بگی گوش می کنه ؟

 
کی
به خاطر تو دنیا رو فراموش می کنه ؟
 
من نمی گم تو بگو که کی زمون قهر
تو
 
همه ی مردم دنیا رو سیاپوش می کنه ؟

 
من نباشم کی تو رؤیا درو روت وا می
کنه ؟
 
هر چی که گم می کنی یه جوری پیدا می کنه

واسه ی من افتخاره ، نگی منت
می ذاره
ولی که اندازه ی من ، زیبا ‌زیبا می کنه ؟

من نباشم کی به مرغ عشق تو
دونه می ده ؟
 
کی به طاووس قشنگ آرزوت لونه می ده ؟

 
کی به اون سری که توش
عشق یه آدم دیگس
 
با نهایت جنون و عاشقی شونه می ده ؟

 
من نباشم کی واست
حرفای رنگی می زنه ؟
 
دیگه کی حرف چش به اون قشنگی می زنه ؟

 
کی میاد به جای
طرحای قدیمی و زیاد
روی نامه طرح برگ توت فرنگی می زنه ؟

 
من نباشم کی میاد
انقدر برات دعا کنه ؟
 
هر چی برگردونی رو تو ، باز تو رو صدا کنه

 
کیه که
بدونه دیشب با رقیبش بودی و
 
انقد عاشقت باشه ، بازم بهت نگاه کنه ؟

 
من
نباشم می دونم تو استراحت می کنی
 
اولش ساده به این نبودن عادت می کنی

 
اما
وقتی فهمیدی راس راسی عاشقت بودم
 
نمی گی اما یه کم ، احساس غربت می کنی

 
من
نباشم اگه حس کردی یه کم غریب شدی
 
از یه عاشق یا یه شمع سوخته بی نصیب
شدی
 
بنویس رو کاغذ و بده دس باد بیاره

 
بنویس فقط تویی ، چون دیگه بی رقیب
شدی
 
من میام گذشته رو می دم دس آب روون

 
بعدشم با التماس بهت می گم دیگه
بمون
اگه پای کسی تو زندگی ما وا نشه

می تونیم با هم بریم تا هفت تا شهر
آسمون
 
من نباشم یه روز امتحان کن و بگو چی شد

 
اگه امتحان می کردی تو ، چه
قد چیزا می شد
 
بعد امتحان اگه یه وقت کسی بود مث من

 
نشونم بده بگو شاگرد
اولت کی شد ؟
 
من نباشم می دنم فکر می کنی خود خواهیه

 
ولی این حقیقته ، قصه
آب و ماهیه
 
هیچ کسی نمی تونه انقد دوست داشته باشه

 
عشق من یه عشق آسمونی و
الهیه
من نباشم ولی نه ،‌ باید خودت بگی بیا

 
تو باید فرقی بذاری میون
عاشقیا
 
دیگه ما تو عصرمون لیلی و مجنون نداریم

قلبامون سنگی شدن ،‌ رنگ
دلامونم سیا
 
من نباشم به خدا قدر تو رو نمی دونن

 
دوس دارن باهات بسازن و
لیکن نمی تونن
 
من می رم تا که نباشم ولی یک چیزو بدون

 
اونا هیچ کدومشون آخر
باهات نمی مونن

نوشته شده توسط: aminrezaei

زود برفتی شنبه 87/2/28 ساعت 10:54 عصر
ای دیر به دست آمده بس زود برفتی

آتش زدی اندر منو چون دود برفتی

چون آرزوی تنگدلان دیر رسیدی

چون دوستی سنگدلان زود برفتی

زان پیش که در باغ وصال تو دل من

از داغ فراق تو بر آسمان برفتی

ناگشته من از بند تو آزاد بجستی

ناکرده مرا وصل تو خشنود برفتی

آهنگ به جان من دل سوخته کردی

چون در دل من عشق بیافزود برفتی

ای دیر به دست آمده بس زود برفتی

آتش زدی اندر منو چون دود برفتی

نوشته شده توسط: aminrezaei

زود برفتی شنبه 87/2/28 ساعت 10:54 عصر
ای دیر به دست آمده بس زود برفتی

آتش زدی اندر منو چون دود برفتی

چون آرزوی تنگدلان دیر رسیدی

چون دوستی سنگدلان زود برفتی

زان پیش که در باغ وصال تو دل من

از داغ فراق تو بر آسمان برفتی

ناگشته من از بند تو آزاد بجستی

ناکرده مرا وصل تو خشنود برفتی

آهنگ به جان من دل سوخته کردی

چون در دل من عشق بیافزود برفتی

ای دیر به دست آمده بس زود برفتی

آتش زدی اندر منو چون دود برفتی

نوشته شده توسط: aminrezaei

اشک سه شنبه 87/2/24 ساعت 1:39 عصر

برای خریدن عشق هر کس هر چه داشت آورد،


 دیوانه هیچ نداشت و گریست،


 گفتند چون هیچ ندارد می گرید،


اما هیچ کس ندانست که قیمت عشق اشک است

نوشته شده توسط: aminrezaei

<      1   2   3   4   5   >>   >

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
26042


:: بازدیدهای امروز ::
4


:: بازدیدهای دیروز ::
4



:: درباره من ::

amin1986

aminrezaei
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد نوبت خاموشی من سهل و آسان می رسد من که می دانم که تا سرگرم بزم هستی ام مرگ من را گرچه بی رحمی و شتابان می رسد من که می دانم به دنیا اعتباری نیست نیست بین مرگ و زندگی قول وقراری نیست نیست من که می دانم اجل ناخوانده یا بی دادگر سرزده می آید و راه فراری نیست نیست پس چرا؟ پس چرا عاشق نباشم؟پس چرا؟

:: لینک به وبلاگ ::

amin1986


:: پیوندهای روزانه::

بهاره [36]
[آرشیو(1)]


:: آرشیو ::

شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387



::( دوستان من لینک) ::

خاکستر
بهاره
با حال ترین و خفن ترین وبلاگ(دختر شیرازی

:: خبرنامه ::

 

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو