سفارش تبلیغ
صبا ویژن

amin1986

یادداشت یکشنبه 87/2/22 ساعت 7:5 صبح
آسمون منو تو یه مدته سیاه شده گفتن دوست دارم کم شده کیمیا شده اون غروری
که گذاشته بودیمش یه جای دنج اومده باز توی قلب من وتو خدا شده اون حسادت
هایی که اول طعم عاشقی رو داشت حالا انگار ارزشش قد یه ادعا شده اون دسا
که داده بودیم توی رویامون به هم تقصیر کیه نمی دونم ولی رها شده ما قرار
نبود مثل بقیه زندگی کنیم چرا حرف هامون مث تموم آدما شده گنبد عشق منو تو
ضریحاش طلایی بود طلا ها ریخته و جنس گنبدا بلا شده ما رو چشمون زدن ما که
با هم بد نبودیم ما چه تقصیری داری

بیا با من دلم تنها ترین است/ نگاهت در دلم شور آفرین است/ مرا مستی
دهد جام لبانت/ شراب بوسه ات گیرا ترین است/ ز یک دیدار پی بردی به حالم/
عجب درمن نگاهت نکته بین است/ سخن از عشق ومستی گوی با من/ سخن هایت برایم
دلنشین است/ مرا در شعله ی عشقت بسوزان/ که رسم دوستداریها همین است/ نشان
عشق را در چشم تو خواندم/ دلم چون کویی آیینه بین است/ به من لطف گل مهتاب
دادی/ تنت با عطر گلها همنشین است/ دوست را هم تو باش آغاز وپایان/ که عشق
اولی وآخرینست


نوشته شده توسط: aminrezaei


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
26412


:: بازدیدهای امروز ::
6


:: بازدیدهای دیروز ::
47



:: درباره من ::

amin1986

aminrezaei
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد نوبت خاموشی من سهل و آسان می رسد من که می دانم که تا سرگرم بزم هستی ام مرگ من را گرچه بی رحمی و شتابان می رسد من که می دانم به دنیا اعتباری نیست نیست بین مرگ و زندگی قول وقراری نیست نیست من که می دانم اجل ناخوانده یا بی دادگر سرزده می آید و راه فراری نیست نیست پس چرا؟ پس چرا عاشق نباشم؟پس چرا؟

:: لینک به وبلاگ ::

amin1986


:: پیوندهای روزانه::

بهاره [36]
[آرشیو(1)]


:: آرشیو ::

شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387



::( دوستان من لینک) ::

خاکستر
بهاره
با حال ترین و خفن ترین وبلاگ(دختر شیرازی

:: خبرنامه ::

 

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو