amin1986

غصه دوشنبه 87/2/23 ساعت 12:1 صبح

امشب تمام خویش را از غصه پرپر میکنم

گلدان زرد یاد را با تو معطر میکنم

 

تو رفته ای و رفتنت یک اتفاق ساده نیست

ناچاراین پرواز را این بار باور میکنم

 

یک عهد بستم با خودم وقتی بیایی پیش من

به احترام رجعتت من ناز کمتر میکنم

 

یک شب اگر گفتی برودیگر ز دستت خسته ام

آنشب برای خلوتت یک فکر دیگر میکنم

 

صحن نگاهت را به روی اشتیاقم باز کن

من هم ضریح عشق راغرق کبوتر میکنم

 

شعریست باغ چشم توغرق سکوت و آرزو

یک روز من این شعر را تا آخر از بر میکنم

 

گرچه شکستی عهد را مثل غرور ترد من

اما چنان دیوانه ام که با غمت سر میکنم

 

زیبا خدا پشت و پناه چشم های عاشقت

با اشک و تکرارو دعا راه تو را تر میکنم

نوشته شده توسط: aminrezaei


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
26357


:: بازدیدهای امروز ::
35


:: بازدیدهای دیروز ::
9



:: درباره من ::

amin1986

aminrezaei
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد نوبت خاموشی من سهل و آسان می رسد من که می دانم که تا سرگرم بزم هستی ام مرگ من را گرچه بی رحمی و شتابان می رسد من که می دانم به دنیا اعتباری نیست نیست بین مرگ و زندگی قول وقراری نیست نیست من که می دانم اجل ناخوانده یا بی دادگر سرزده می آید و راه فراری نیست نیست پس چرا؟ پس چرا عاشق نباشم؟پس چرا؟

:: لینک به وبلاگ ::

amin1986


:: پیوندهای روزانه::

بهاره [36]
[آرشیو(1)]


:: آرشیو ::

شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387



::( دوستان من لینک) ::

خاکستر
بهاره
با حال ترین و خفن ترین وبلاگ(دختر شیرازی

:: خبرنامه ::

 

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو